پرچم حزب اله در دست تعدادی از حامیان دولت. مردم بی تفاوت به آنها شعار میدهند
کمی دیرتر درباره جمعه ای که گذشت مینویسم:
ابتدای حضور:
در جلوی دانشگاه نیروهای انتظامی بسیاری دیده میشدند که البته دیگر برایمان ترسناک نبودند .شاید کمی زود رفته بودم ولی به تدریج چمعیت اضافه میشد. صبحانه نخورده بودم و خیلی حال نداشتم در آن گرما بایستم ولی ماندم. روزنامه ای از یکی از مردم گرفتم و نشستم. و به فاصله اندکی شعارها شروع شد. مثل موجی که از عقب شروع میشد و به جلوی صف میرسید. نکته جالب اینکه بعد ز سی سال شاهد کف زدن مردم در نماز جمعه بودیم! و صدای نوحه ای که از بلنگوها پخش میشد.
بسیاری با نمادهای سبز آمده بودند و برخی هم با عکس هایی ندا و سهراب.پیرمرد و پیرزن همراه با جمعیت شعار میدادند و با دستانشان وی را نشان میدادند.همه اینها بود تا شروع قرآن که همگی ساکت شدند به احترام.
بعد از آن دوباره شعار ها شروع شد و تا توانستیم شعار دادیم برخی اوقات چنان هیبت صدای مردم زیاد میشد که خودم هم شوکه میشدم.
بهترین آن هم شعار مرگ بر روسیه یود که باقدرت تمام میگفتیم. برخی بسیجی ها هم با گرفتن عکس رهبر و محمود در بین جمعیت حرکت میکردند برای تحریک مردم ولی موفق نشدند.بعضی هم زیر عکس محمود نوشته بودند پیروزیت مبارک.!
از طرفی نمیتوانستند مستقیم به مردم نمازگذار حمله کنند و این برگ برنده ما بود. پلیس ضد شورش چند بار به میان مردم آمد ولی وقتی با عظمت جمعیت را دید برگشت و برخی از آنها هم خنده ای به لب داشتند موقع برگشتن.
سخنرانان:
سخنان پیش از خطبه که شروع شد ، شعار ها با سخنان او تغییر میکرد . همینطور وقتی» شعار چاق کن » چیزی میگفت جمعیت مخالف او میگفت. در این بین چندین بار اسم رهبر آمد که هر بار جمعیت یا مرگ بر دیکتاتور گفت یا اینکه هو کرد.
در این وقت گاز اشک آوری شلیک شده بود که در جای دیگری درگیری بود ولی باد ,گاز را به سمت ما آورد و با سوزش چشمها عقبتر رفتیم.
سپس سخنان هاشمی بود که با تشویق های حاضرین روبرو شد . نکات مهم آن انتقاد به چین و روایت از حضرت علی و مقایسه با نمازجمعه های ابتدای انقلاب بود. همچنین درخواست آزادی زندانیان و دلجوئی از مردم. اینها همه با شعارهای حمایت کننده مردم همراه بود. سپس نماز شروع شد ؛ من که نماز نمیخوانم ولی بسیاری هم فرصت پیدا نکردند برای نماز .آنها هم که خواندند در اقدامی جالب دیدم زن و مرد در کنار هم نماز خواندند.
راهپیمایی:
پس از آن راهپیمایی شروع شد در حالیکه بسیجی ها در کنار خیابان با شعارها ی مرگ بر منافق و غیره قصد تحریک را داشتند ولی مردم هوشمندانه به آنها کاری نداشتند. پرچم حزب اله لبنان را هم در آن میان دیدم . برخی سمت وزارت کشور رفتند و برخی میدان ولیعصر. هر جا بسیجی ها را میدیدیم ، شعار میدادیم :
بسیجی واقعی همت بود و باکری یا برادر بسیجی چرا برادر کشی
بیشتر نیروها کاری به مردم نداشتند و حتی لبخند میزدند ، حتی یکی از فرمانده های بسیج با بیسیم به دست راهی را که برای مردم بسته بودند باز کرد وبه همکارش گفت:» چه کار کنم بگذار برن »
حمله :
در مقابل وزارت کشور به مردم حمله کردند و همچنین در میدان ولیعصر.باز هم نکته جالب حضور برخی از بسیجی ها در میان مردم بود با عکس رهبر و احمدی نژاد ولی بازهم مردم بی توجه به آنها. در این میان بود که با گاز اشک آور و باتوم به مردم حمله کردند.
در جایی گیر افتادم و آنقدر گاز خوردم که حالم بد شد.به زحمت و کورمال کورمال جلوتر رفتم تا به هوای آزاد رسیدم . بعد از 20دقیقه توانستم به سمت خانه حرکت کنم بدون اینکه از بقیه جاها خبر داشته باشم.
لینک مطلب در بالاترین
a2a_linkname=a2a_linkurl=»pleasewakeupmow2.wordpress.com»;
Read Full Post »